بسم الله الرحمن الرحیم

 

لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَینِ یَدَیهِ وَمِن خَلفِهِ یَحفَظونَهُ مِن أَمرِ اللَّهِ ? إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى? یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم ? وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَومٍ سوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ ? وَما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ?11?

برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غیر حتمی‌] حفظ می‌کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت! (سوره مبارکه الرعد آیه 11)

 

 

مدتها دنبال فرصتی بودم تا به موضوعی بپردازم که چشمان همه ما نسبت به آن بسته شده و نزدیک است فرهنگ نه چندان نوظهور آن تمام داشته های ما را به باد دهد .  از مسائلی که در تمام خانواده ها چه مذهبی و چه غیر مذهبی داغ شده حضور زن در اجتماع و واژه ی به ظاهر زیبا و فریبنده ای به نام تعاملات اجتماعی و اجتماعی بودن زن است . مسئله ای که در طی سال های اخیر به اوج و قوت خود رسیده و همراستای آن شاهد عوارض وحشتناکی هستیم که البته باید منتظر عواقب وخیم تر آن نیز در آینده باشم.

هیچ جای شکی نیست که با بیان این مقاله کوتاه ، باید منتظر اعتراضات ، انتقادات ریز و درشت اقشار مختلف و حتی فحاشی های گروه خاصی ، نسبت به این مطلب بود ؛ حتی از جانب خانم های متدینی که به اسم فعالیت های فرهنگی خود را ملزم به حضور در خارج منزل می دانند و چه بسا به بهانه های واهی مختلف ، سال ها از زمان ازدواج آنها نیز گذشته و همچنان مجردند و علتش بر آنها مجهول مانده است و یا - گاها که نه ! - بلکه چه بسیار زنانی که در جامعه امروز ما طعم تلخ جدایی را چشیده اند بدون آن که خود ریشه آن را بدانند .

اگر از این مقدمه چشم پوشی کنیم برای حضور زنان در جامعه علت های گوناگونی مطرح می شود . کلاس کاری و چشم و هم چشمی های زنانه بین اقشار مختلف ، فرار از تنهایی در منزل یا گریز از متحمل شدن کارهای منزل چه برای خانم های مجرد و چه کسانی که مدت ها از ازدواج آنها گذشته است ، احساس ضرورت برای حضور خانمها در عرصه های مختلف از جمله عرصه فرهنگی! و در مراکز فرهنگی ! ، وضعیت نامناسب اقتصادی و احتیاج به کارکردن زن پا به پای مردان خانواده ، بالا بودن انتظارات مادی زن و عدم توانایی خانواده - حال چه شوهر و چه پدر خانواده - جهت برآورده نمودن توقعات مالی دختر یا همسر ، آرزوی استقلال داشتن در کلیه امور و مستغنی شدن از خرجی مرد خانواده و .. و ...

این مساله تا آنجا پیش رفته است که در موارد بسیاری مردان انتخاب همسر خود را مشروط به شاغل بودن آن می دانند و یا حتی در مواردی مردان غیرت خود را زیر پا نهاده و با فرستادن همسر خود به کار خارج از منزل از او بیگاری کشیده و حقوق هر ماه او را تصاحب می کنند و در نهایت نیز به مانند برده ای با همسر خود رفتار می کنند .

خانواده هایی که فریاد تدین آنها گوش فلک را کر کرده است اما زنان و دختران خود را ملزم می کنند تا به دنبال کار خارج از منزل باشند .   

سرزمینی که در فراز تاریخ چند هزار ساله اش حاضر به دیده شدن زنان خود توسط دیگر مردان نبود و هم اینک نمایش زن برایش افتخار محسوب می شود . کسانی که دم از تمدن ایران باستان می زنند این زوایای تمدن ایرانی از چشمانشان مستور مانده و تنها به مواردی می پردازند که یا دروغی تاریخی بیش نیست و یا بیان آنها جز شرم و سرافکندگی نیست و مردم ما در دروغ های خوش آب و رنگ جماعتی غرقند .

داستان زنان متاهلی (که در محیط های کاری خود با مردان دیگر دوست و همراه شده و بعد از مدت کوتاهی از ازدواج خود به بهانه های واهی طلاق می گیرند تا با مرد دیگری ازدواج کنند) نزدیک به مساله ای معمولی و اپیدمی شده است که متاسفانه  عناوین مذهبی و غیر مذهبی  دیگر در این جریانات فرقی ندارد .

زنانی که حتی بعد از ازدواج رابطه با مردان دیگر برایشان عادی شده و اگر خیلی به قول خودشان معتقد باشند با مرد دوم هم محرمیتی برقرار می کنند که نه تنها محرم نمی شوند بلکه حرمت ابدی را برای هر دو به ارمغان می آورد .

و چه بسیار زنانی که با درامدهای کم و زیاد خود در هر حال به اندازه آرزوهای کوچک و بزرگ خود برای خود احساس استغنا نموده و حضور مردی تحت عنوان شوهر و سرپرست خانواده برایشان بی معنی شده و احیانا بگویند پول می خواستیم که خودمان داریم پس دیگر شوهر هم نمی خواهیم و در نهایت باز شاهد طلاقی دیگر خواهیم بود که متاسفانه در برخی از خروجی های طلاقهای این چنینی  – اگر نگوییم در بسیاری -  نه تنها عاقبت خوشی در پی آنها نخواهد بود بلکه به سمت و سوی روابط غیر متعارف روی آورده و همانان که محرمیت شرعی زن و مرد را سوء استفاده ای از جانب مردان می دانند شبانه روز خود را صرف  کسب روزی حلال از روابط غیر حلال می نمایند !  گویا تنها مشکل آنها واژه های شرعی است که باعث سرافکندگی شان می شود !

البته کسانی هم هستند که لطف نموده و به ظاهر به چارچوب های شرعی رضایت می دهند و ای کاش هر چه می خواستند می کردند اما نه به نام شرع چرا که شرع هیچ گاه به اینگونه زیاده روی ها و کاسبی هایی که مد روز شده است مجوز نداده است . هدف از این چارچوب ها حفظ تعادل و امنیت روانی جامعه و در کنار آن حفظ حرمت زن و همچنین تبدیل نشدن او به ابزاری است بی ارزش که در آن مسئولیت پذیری ، عاطفه و احساس و مقام و مرتبت زن هیچ جایگاهی ندارد و البته دردها گفتنی فراوان است اما....

وقتی به افرادی معترض می شویم که چرا اصرار بر شاغل بودن خود دارید ؟ گویا مریم مقدس هایی هستند که مردان را نامقدس خوانده و خود را اهل رعایت می دانند تا مشکلی برایشان پیش نیاید . اما هیچگاه نمی گویند اگر برای خودمان مشکلی پیش نمی اید آیا برای دیگران نیز همچنان مشکلی پیش نخواهد آمد ؟

وقتی خانمی برای امام کاظم در زندان غذا می برد و زندان بان او را راه نمی دهد و آن زن با اصرار زندان بان را راضی می کند تا به خدمت حضرت برود ؛ می بینیم که امام کاظم به غذا لب نمی زنند و وقتی علت را از حضرت جویا می شوند امام علت را در شبهه ناک شدن آن غذا بر اساس تمنای زن از مرد زندان بان دانستند .  

حال بنگریم وضعیت جامعه خود را و چه بسیار غذاهایی که آلوده به شبهه ی گفتگوی زن ومرد شده است . اشوه های زنانه و جلب توجه های مقرضانه برخی که جای خود دارد . پولی که از کار زنان در بیرون از منزل بدست می آید قرار است کجا خرج شود ؟ خودشان را رشد دهد و به کمال برساند ؟ یا با آن نسل آینده ای تربیت شود؟ یا صرف کمک به نیازمندان و خیریه ها شود؟! و البته از خوردن مال آغشته به شبهه انتظاری بیش از این نمی رود که به جای نسلی پاک ، نسلی افسار گسیخته و بی قید و بند و گاها دشمن دین و خدا و اهل بیت تحویل جامعه شود ! و همان می شود که سیدالشهدا فرمود چه بگویم که شکم هایتان از حرام پر شده است .  شکم آغشته به حرام حرف حق را نمی فهمد و عوارض شبهه نیز دست کمی از حرام ندارد . وقتی می گویی مال حرام خیلی ها فکر می کنند منظور مال دزدی و خوردن مال غیر است در حالی که مساله فراتر از اینهاست.

عده ای در عرصه حجاب فعالیت خوبی دارند اما در عین حال خود بی حجابند !  حضور بی پروای زن در جامعه خود بی حجابیست . حضوری که پرده های حرمت ها را می درد . حضوری که مردان تشنه را گستاخ و بی پروا کرده و دیگر حجاب ظاهری را برای خود مانع نمی بینند . حضور زنان محجبه ی آرایش کرده در پنجره رسانه های جمعی که چشمان دوربین ها از زیارت آنها مدهوش است چه برسد به مردان و خصوصا جوانانی که درهای ازدواج بروی آنها بسته مانده است !

در شرع مقدس حجاب و پوشش مرد محدود است . مرد موظف به حضوردر جامعه است تا مخارج خانواده خود را تامین کند . لذا مهریه و نفقه و .. بر عده مرد است نه زن ! پس همچنین حضور مرد در جامعه واجب است تا خانواده خود را تامین کند و نه بر زن !

همه می دانیم که در اسلام چقدر بر حضور در مسجد توصیه شده است تا حدی که اگر کسی نزدیک و همسایه مسجد باشد و به مسجد نرود نمازش ارزش زیادی ندارد .  با این همه تاکید ، پس چرا در شرع ما آمده است که اگر زن را – حتی با همان پوشش شرعی متعارف – مردی نامحرم ببیند به مسجد نرود و اگر نمازش را در منزل بخواند بهتر است و به تعبیر معروف مسجد زن ، خانه ی اوست ؟!

این مساله شکاف عمیقی را بین باورهای قدیمی و آنچه که بین مردم ما در حال ترویج است به نمایش می کشد .

همانطور که گفته شد محدودیت های مرد در پوشش کمتر است به عللی . مرد پایه ی خلقتش بر مردانگی و درشتی ست نه ظرافت و دلبری . همچنین حضور مرد در جامعه و گاها در کارهای خشن مردانه مقتضیات خود را دارد . با این حال نگاه کردن زن به برخی محدوده های عرفی بدون پوشش مردانه دارای حرمت است و زن باید چشمان خود را فرو بگیرد . اما با این حال از قدیم به یاد داریم که عالمان دینی ما حتی در این محدوده ها نیز رعایت می کردند و با وجود مشقت حتی یقه ی خود را می بستند و آستین های خود را بلند می گرفتند تا مبادا زنی از دیدن جزئی متعارف از بدن او ، به حرام و یا به زحمت و ناراحتی بیفتد .  

حال باید دید زن های جامعه  ما نیز این گونه اند ؟ آیا به این فکر می کنند که حضور بی رویه ی آنها در جامعه – حتی با وجود پوشش متعارف - مردان زیادی را خواه نا خواه به رنج و مشقتی می اندازد که به مرور زمان عنان تحمل آنها را می گسلد و تعادل اجتماعی را بهم می زند ؟ ( که البته دود آن به چشم هر دو می رود )

ماشین خلقت انسان دفترچه راهنمایی دارد که سوخت مناسب آن مشخص شده و هر آنچه موجب استهلاک و آسیب آن می شود نیز مشخص است . البته همانگونه که نگهداری یک لوح فشرده معمولی و مراقبت آن از خش افتادن زحمت دارد نگهداری از سیستم پیچیده انسان از آسیب دیدن نیز به طریق اولی  ساده نیست .  اما همچنان خود ما هستیم که رعایت نمی کنیم و بعد از لطمه خوردن ، علت آسیب را در دیگران دنبال می کنیم و چه بسا خدا را مقصر قلمداد کرده و به زمین و زمان نفرین نثار می کنیم .

 جای تعجب نیست وقتی که معصوم می فرماید صحبت مداوم با نامحرم دل ها را دچار قساوت کرده و اشک چشم را خشک می نماید . قلبی که از قساوت مملو شود برایش دیگر خیلی چیزها بی اهمیت می شود و زندگی برایش رنگ خوشی ندارد..

جامعه ای که قساوت قلوب آن را تیره کرده است برایشان مهم نیست که در عزای بزرگی به رقص و آواز بپردازند چرا که دریچه های تراوش مهر و انسانیت در چشمانشان خشک شده و وقتی راهی نمی یابد تا ندامت خود را در شبنم زلال تمنا در پیشگاه معبود جاری سازد و آنگاه که راه بر آن بسته شد عفونت است که کم کم در وجودشان تل انبار شده و آنها را در سیاهی غرق می کند .

چه خوب بود فعالان تبلیغ حجاب ، کمی و یا سر سوزنی به این بعد حجاب می پرداختند . حال این که به تدریج این مساله از اعتقادات عمومی جامعه به کلی محو شده و مبانی اسلامی رنگ و رو عوض کرده است تا آن حد که اگر کسی از این مسائل صحبت کند همانند انسانی متحجر است که گویا حقوق زن را پایمال کرده و سعی در اسارت زن در صندوقچه ای در گوشه ی اتاقی متروکه دارد .

حلقه های زنجیره های نوظهور  "زن ، مشکلات مالی و در نهایت حضور زن در جامعه " زنجیره ایست که ما آن را سرو ته گرفته و عده ای که تنها مشکلات مالی را علت اشتغال زن می دانند به همین بهانه وارد بازارهای کار مردانه می شوند . اما باید مسئله را وارونه کرد تا روی درست آن را دید .  

بهتر است ضمن اشاره به آیه ابتدای متن سئوال شود که آیا مشکلات مالی ، ما را به حضور زنان در کنار مردان هدایت می کند و یا برعکس حضور زن در کنار مرد در محیط های کاری از مسائلی است که به مشکلات لا ینحل جامعه ما افزوده است ؟

چیزی که از قدیم بزرگانمان به ما می گفتند این بود که در گناه برکت نیست . در کاری هم که از مسیر شبهه عبور می کند نمی توان انتظار برکت داشت . وقتی برکت نبود صبح تا شب که هیچ حتی اگر به طور شبانه روزی ، آن هم جمیع افراد خانواده بالاتفاق کار کنند همچنان هشتشان گروی نهشان است . وقتی اعتقاد دینی در جامعه کمرنگ شود مردم سوارخ دعا را گم می کنند و از راهی وارد می شوند که اتفاقا کلید همه بدبختی ها  و معضلات آن ها می شود . هر آنچه که در جامعه بر مشکلات دامن می زند همانیست که خود بدست خود آن را ایجاد کرده ایم و تنها راه حل مشکل مقاومت و سعی در تغییر آن است .

بعد از تمام این صحبت ها لازم به ذکر می دانم که موارد ذکر شده البته شامل همه افراد نمی شود و بعضی معذوراتی دارند کاملا موجه که از آنچه گفتم مستثنا هستند و قطعا برخی از درد دل هایی که در قالب این نوشته معروض داشتم بدون شک متوجه همه افراد جامعه نمی شود و بسیاری از زنان این سرزمین محترمند و هیچ ارتباطی با گفته های بالا ندارند . بلکه این مقاله تنها به عده ای اشاره دارد که بیم آن می رود اگر در این مقام سکوت کنیم برای خوب های جامعه ما نیز بدون عوارض نباشد و امیدوارم باعث کدورت خواننده های بزرگواری که در زمره ی موارد فوق قرار ندارند نشود.

و حرف آخر این که حضور بی رویه ی زنان در جامعه بالا بردن دیواری ست که به ظاهر ساختن و آباد کردن است اما در واقع کج  رفتن دیواری است که در آینده ای نه چندان دور شاهد ریزش عمیق آن خواهیم بود و در آن زمان نه فقط عده ای محدود بلکه همه ما زیر این آوار نفس هایمان حبس خواهد شد . والسلام .  ( پایان مقاله ی اول در زمینه زن و جامعه )